English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2997 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fiscal control U کنترل مالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fiscal drag U اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
financial statement U صورت مالی گزارش مالی
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
quando acciderint U وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere U موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
ctrl U کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement U حکم کنترل دستور کنترل
control sheet U صفحه کنترل چارت کنترل
block plot U صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode U روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
finances U مالی
financing U مالی
financial U مالی
finance U مالی
fiscal U مالی
accounting classification U کد مالی
pecuniary U مالی
financed U مالی
monetary U مالی
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
sustentation U استعانت مالی
slobbery U لجن مالی
financial status U وضع مالی
fiscal U سال مالی
capital commitment U تعهدات مالی
financiers U متخصص مالی
mart U بازار مالی
financial year U سال مالی
fiscal year U دوره مالی
financial years U سال مالی
financial market U بازار مالی
sustention U استعانت مالی
fiscal control U نظارت مالی
fiscal policy U سیاست مالی
credit U اعتبار مالی
credited U اعتبار مالی
crediting U اعتبار مالی
Mali U کشور مالی
credits U اعتبار مالی
fiscal years U سال مالی
taction U دست مالی
subsidies U کمکهای مالی
financial secretary U مشاور مالی
pecuniary penalty U مجازات مالی
financier U متخصص مالی
spiel U شیره مالی
unction U روغن مالی
financially U از نظر مالی
financial period U دوره مالی
financial plan U برنامه مالی
waxing U موم مالی
chamberlain U نافر مالی
anointment U پماد مالی
financial relations U روابط مالی
chamberlains U نافر مالی
committee of ways and means U کمیسیون مالی
financial position U وضعیت مالی
financial policy U سیاست مالی
non pecuniary U غیر مالی
fiscal year U سال مالی
financial bill U لایحه مالی
financial circles U محافل مالی
financial centers U مراکز مالی
financial capital U سرمایه مالی
financial adviser U مشاور مالی
financial budget U بودجه مالی
fund U اعتبار مالی
rough usage U دست مالی
self support U استقلال مالی
financial assets U موجودی مالی
financial assets U دارائیهای مالی
financial affairs U امور مالی
financial ability U تمکن مالی
financial crisis U بحران مالی
financial data U اطلاعات مالی
financial inventory U ذخایر مالی
financial management U مدیریت مالی
judgment debt U محکوم به مالی
in low water U در تنگی مالی
inunction U روغن مالی
financial intermediary U واسطه مالی
embrocation U روغن مالی
financial expenses U هزینههای مالی
illinition U روغن مالی
embrocations U روغن مالی
financial e. U متخصص مالی
finance officer U افسر مالی
roughcast U گل مالی شده
sparge U گل مالی کردن
fiscal years U دوره مالی
funded U اعتبار مالی
padding U لگد مالی
felting U نمد مالی
subvention U کمک مالی
subsidization U کمک مالی
finance markets U بازارهای مالی
snow job U ماست مالی
fiscally U ازلحاظ مالی
subsidy U کمک مالی
financial feasibility U امکان مالی
finance house U موسسه مالی
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
financial intermediary U موسسه مالی واسطه
financial mission U هئیت مامورین مالی
pure fiscal policy U سیاست مالی خالص
austere fiscal policy U سیاست مالی مضیق
current income U درامد یک سال مالی
financial investment U سرمایه گذاری مالی
felt U نمد مالی کردن
means test U سنجش استطاعت مالی
embrocate U روغن مالی کردن
discretionary fiscal policy U سیاست مالی اختیاری
financial accounts حساب های مالی
rough U دست مالی کردن
tallow U پیه مالی کردن
disbursing officer U افسر ذیحساب مالی
to come into a property U مالی را صاحب شدن
tools of fiscal policy U ابزار سیاست مالی
roughest U دست مالی کردن
finance company U شرکت تامین مالی
accountable disbursing officer U افسر ذیحساب مالی
active fiscal policy U سیاست مالی فعال
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
expansionary fiscal policy U سیاست مالی انبساطی
anointment U روغن مالی تدهین
finance U قسمت مالی یا دارایی
inuct U روغن مالی کردن
anoint U روغن مالی کردن
scrabbling U دست مالی کردن
fiscal U مربوط به مالی یامالیه
aid package U بسته کمک مالی
financial statement U صورت وضعیت مالی
restrictive fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
contractionary fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
chief financial officer [CFO] U مدیر امور مالی
corporate treasurer U مدیر امور مالی
financed U قسمت مالی یا دارایی
finances U قسمت مالی یا دارایی
financing U قسمت مالی یا دارایی
scrabbles U دست مالی کردن
scrabbled U دست مالی کردن
scrabble U دست مالی کردن
functional finance U سیاست مالی اصولی
salvaged U مالی را از خطرنجات دادن
salvages U مالی را از خطرنجات دادن
anoints U روغن مالی کردن
salvaging U مالی را از خطرنجات دادن
anointing U روغن مالی کردن
mud bath U گل مالی تن برای درمان
financial planning U برنامه ریزی مالی
salvage U مالی را از خطرنجات دادن
spiel U شیره مالی کردن
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work. U ماست مالی کردن
means tests U سنجش استطاعت مالی
compensatory fiscal policy U سیاستهای مالی ترمیمی
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
feel the pinch <idiom> U در تنگنای مالی قرار گرفتن
company secretary U مسئول مالی و حقوقی شرکت
financial planning system U سیستم برنامه ریزی مالی
Monetary systems. U سیستم های پولی ( مالی )
administrative(financial,legal)process. U جریان اداری (مالی .حقوقی )
deficit financing U اداره امور مالی با کسرموازنه
jigger U ماشین نم مالی جرثقیل ابی
financial data U اطلاعات مربوط به امور مالی
waxer U کسیکه موم مالی میکند
Recent search history Forum search
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
1معنی lead lag compensator
1ترجمه کردن این جمله برام مشکله از لحاظ دستوری جور نمیشه
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1i was rebelling now
1offshoring
1شرکت ما متحمل ضررو زیان مالی زیادی شده است
1the financial condition or position of a business enterprise
2Rowdy
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com